تبهکاری به نام گیلبرت گالوان جونیور در سال ۱۹۸۵ از زندانی آمریکایی در ایالت میشیگان فرار میکند و با هویت مرد دیگری به نام رابرت وایتمن از مرز کانادا عبور میکند. او از دست آمریکاییها میگریزد ولی چشماندازی برای کار قانونی ندارد، بهخصوص که روزگار بحران اقتصادی دهه ۱۹۸۰ به اوج خود رسیده است. او دلباخته زنی محلی به نام آندرئا میشود که یک مددکار اجتماعی دوستداشتنی است، ولی ترسهایش پیرامون نبود فرصت شغلی مناسب و تامین زندگی زنی که دوستش دارد، در نهایت به سرقتهای پرشمار و تاریخی او از بانکهای سراسر کانادا میانجامد.
- ۰ ۰
- ۰ نظر